یک سال از جنگ اوکراین گذشت… اوضاع کنونی و دورنمای این جنگ چی خواهد بود ؟
نویسنده: ف ناخدا
جنگ اوکراین که در ۲۴ فبروری سال ۲۰۲۲ آغاز شد از یک سابقه طولانی سیاسی به اینجا رسید. حوادثی که در اوکراین اتفاق افتاده بود، چه بعد از جدا شدن از اتحاد شوروی سابق، چه در زمان جنگ کریمیه و بعد از آن در جریان جنگ مناطق دونسک و دنباس و در عین زمان، قرار داد های مینسک و بوداپست که در رابطه بحران اوکراین تشکیل گردیدند، همه پیش درآمد وضعیت کنونی هستند.
تحرکات و برنامه ریزی که ناتو داشت و برداشتی که متقابلاً روس ها از این جریانات داشتتند، نشان میداد که نشانه های از آغاز یک جنگ در راه است که می توانست به یک صلح به نفع هر دو طرف نیز بینجامد.
از آنجاییکه شرایط برای صلح ایجاد نشد و همه چیز از هم پاشید این وضع فقط می توانست منجر به یک جنگ گردد.
اینکه چرا این بحران منجر بیک جنگ شد، برای این دلیل است که روس ها معتقد بودند، بنابر توافق با غرب، ناتو بعد از درهمپاشی اتحاد شوروی، به مناطق اتحاد شوروی سابق نزدیک نمیشود.
روس ها ادعا دارند که ناتو در جریان چندین سال نه تنها به این تعهد پایبند نماند، بلکه ۱۵ کشور اروپای شرقی را بعضویت ناتو نیز در آورده است.
در ارزیابی از این جنگ چنین بیان می شود که گویا این جنگ یکی از بزرگترین جنگ ها، بعد از جنگ دوم جهانی در اروپا است. ولی اگر بیاد داشته باشیم بعد از جنگ دوم جهانی جنگ علیه یوگسلاویا بزرگترین جنگ بعد از جنگ دوم جهانی در اروپا بود.
ناتو آن کشور را پارچه پارچه کرد و المان که تازه متحد شده بود، در این جریان داخل شده با همان سیاست تهاجمی نوع هیتلری خود ، در واقع انتقام شکست آلمان در برابر یوگسلاویا در جنگ دوم جهانی را کشید.
در جنگ اوکراین روس ها معتقد اند که با پیشروی ناتو در اوکراین، این پیمان نظامی یک مرز در حدود ۱۲۰۰ کیلومتری با روسیه را ایجاد خواهند کرد.
روس ها یک خاطره بد دیگر هم از زمان جنگ دوم جهانی دارند که المان ها از همین راه و گذرگاه یعنی از طریق اوکراین، به سراسر روسیه حمله کردند و تا مسکو و ستالین گراد رسیدند.
می دانیم که سرنوشت جنگ دوم هم در همان جا یعنی در استالین گراد تعیین شد.
آلمان در استالینگراد یا ولگاگراد کنونی شکست قطعی خورد و به عقب نشینی آغاز کرد.
در دهه های اخیر، جهان غرب کوشش زیاد کرد که جنگ را از درون کشور های غربی به کشور های جهان سوم بکشانند.
حتی رقابت های که بین المان و فرانسه و انگلیس و جود داشت و با هم تخاصمی داشتند کوشش کردند که با گوشت و پوست آفریقاییان و سایر مردم جهان جنگ را در آن کشورها انتقال دهند و رقابت خود را دنبال کنند.
ولی اکنون که خلاف دیدگاه های استراتیژیک شان متوجه شدند که این جنگ در اروپا گسترش پیدا کرده است و حتی می تواند هر لحظه به جنگ سوم جهانی باز هم از اروپا بینجامد، چنانچه جنگ اول و دوم جهانی هم از اروپا آغاز شده بود، سینای آینده را بسیار تار کرده است.
چرا دامنه این جنگ وسیعتر گردید؟
هر چند می بینیم، روسیه در آن موقعیتی که قبل از جنگ قرار داشت دیگر فعلا به آن پیمانه قوی نیست ولی کشوری که بمب اتمی دارد و در این کشور اقوام مختلف تاتار، روس و چچن و غیره وجود دارند که با شکست روسیه این همه اقوام از هم می پاشند، در چنین وضعیتی اگر روسیه شکست بخورد، برای دفاع از خود به اسلحه اتمی دست خواهد برد.
یک خطر دیگر هم وجود دارد که چه روسیه از هم بپاشد و یا مانند دوران یالتسین ضعیف گردد و یا به دامن ناتو غرب بیافتد، چین نیز احساس خطر میکند.
زیرا چین در محاصره چهار جانبه غرب قرار خواهد گرفت .
ما شاهد تحرکات چین در این اواخر هستیم.
سفر های که مقامات عالی رتبه چین به روسیه دارند بخاطر این نیست که آنها علاقه مند و یا دلسوز روسیه اند، بلکه در حقیقت آنها ترس دارند که ناتوانی روسیه در جنگ منجر به این شود که رقبا ی غربی چین و روسیه، نیرومند گردند.
چین میخواهد سیاست خود را در قبال جنگ اوکراین بازنگری کند.
بحران کنونی که ایجاد شده میتواند خیلی وسیع گردد. بحران اقتصادی آن حتی دامن امریکا را گرفته است. بحران نظامی وارد کشور های اروپا میگردد. انواع اسلحه بشکل وسیع پخش شده، مافیای سلاح فعال شده، تجارت های سیاه بسیار وسعت پیدا کرده است.
در این جنگ، اوکراین هم به شکست های خطرناکی مواجه شده، فساد اداری و فساد مالی به شکل گسترده وجود دارد.
این بحران فساد مالی همچنان که کمر ماشین جنگی آمریکا را در افغانستان خم کرد، می رود که قمار بزرگ ناتو در اکراین را بسوی باخت بکشاند.
این فساد گسترده در اکراین که هم نهاد های سیاه اقتصادی آمریکا و اروپا و هم دولت مافیایی اکراین که مستقیماً بدست نیونازی ها قرار دارد و منبع صدور بردگان جنسی به بازارهای مافیایی تمام غرب می باشد، در آن دست دارند، دیده می شود که ماشین جنگی غرب را در اکراین به نفس نفس انداخته است.
جنگ اوکراین جنگ روسیه و اوکراین نیست، بلکه این جنگ بین ناتو و روسیه است.
این یک موضوع پنهان نیست.
دیده میشود ناتو سلاح میفرستد مشاور میفرستد و حتی همه جریانات جنگ را کنترول میکند.
اساسا آقای زلنسکی به مثابه یک هنرمند نقش خود را در این جنگ اجرا میکند. در حالیکه این جنگ ناتو است.
چینیها هم متوجه شدند که در عرصه جهانی قدرت جابجا میشود و آنها هم نمی خواهند و نمی توانند بیطرف باشند.
در حالی که شاهد این همه تحولات در سطع جهان هستند .
در همین حال این جنگ یک جنگ جهانی است. ناتو با تمام قدرت خود در این جنگ شامل است و اکثر کشور های جهان به اشکال مختلف در این جنگ سهیم اند.
در ابتدای جنگ تصور می رفت که توازان اقتصادی روسیه برهم خواهد خورد. امروز اما این توازن هنوز در جایش است.
حتی عربستان سعودی و امارات به کمک روسیه در پیمان نفتی اوپک پلس شتافتند .
هندوستان با ارتباطات گسترده تجاری از نظر اقتصادی روسیه را کمک میکند.
این نشانه های دگرگونی و جا به جایی قدرت های جهانی است.
از طرف دیگر خطر جنگ سوم جهانی که امکان دارد به یک جنگ اتمی منجر شود، جهان را در موقعیت پر هیجان نگهداشته است.
ولی دیر یا زود کشور های اروپایی از خواب بیدار خواهند شد و میدانند که اروپا دیگر تحمل یک جنگ جهانی دیگر را در اروپا ندارد.
با وجود اینکه یک عده از کشور های اروپایی بدنبال امریکا روان اند، ولی امریکا با سیاست های خاص خودش به اشکال مختلف میخواهد که دامنه این جنگ وسعت پیدا کند.
اما بعضی از کشور های غربی میدانند که در این جنگ متضرر اصلی کشور های غربی اروپایی اند، زیرا حمله روسیه به امریکا خیلی بعید است.
در ارزیابی های روسیه چنین است که جنگ اوکراین ادامه جنگ دوم جهانی است به این معنی که «وقتی ما در جنگ دوم برلین را شکست دادیم امروز آنها میخواهند این شکست را جبران کنند.»
با این فورمول بندی همین تانک های لیوپارد که المانی ها هم در مورد دادن آن به اکراین بسیار حساس بودند میدانستند که آمدن تانک های لیو پارد در جنگ اوکراین به معنی اینست که خاطره جنگ دوم جهانی و آمدن تانک های هتلری را در سر زمین های اتحاد شوروی سابق زنده میسازد.
این می تواند مردم روسیه را با خاطره از جنگ دوم بیشتر بدنبال دولت شان بکشاند و دولت روسیه از پشتیبانی مردم بر خوردار شود.
این جنگ مطلقا بیک جنگ خانمانسوز مبدل خواهد شد که قربانی این جنگ به متلاشی شدن حتی ناتو خواهد انجامید. از طرف دیگر کاشتن دشمنی در بین مردم برادر اوکراین و روسیه فاجعه دیگری است که برای مردم ناگوار خواهد بود.
در جریان صحبت ها قرا ر وعده هایکه به روسیه داده شده بود امکان یک توافق بین آنهامی توانست منجر به یک صلح گردد.
ولی شکست مفتضحانه امریکا در افغانستان زمینه را مساعد ساخت که امریکا و ناتو آن شکست بزرگ و به زانو افتادن خود را در اکراین جبران کنند و بدین ترتیب به در جهان قدرت نمایی نمایند.
در این رابطه باید گفته شود که افغانستان جایگاه خاص خود را دارد.
امروز امریکا به اشکال مختلف روابط خود را گسترده ساخته و از آنجاییکه افغانستان یک نقطه کلیدی برای رسیدن به آسیا میانه است و رسیدن به آن برای استراتیژی جهانی نقش عمده دارد، آمریکا با وجود همه تلاشها در افغانستان در حال ناکامی قرار دارد و تا هنوز امتیاز های را بدست نیاورده است.
چنانچه امروز در افغانستان برعکس آمریکا، چین ، ایران، روسیه، هندوستان بیشتر فعال اند.
از آنجاییکه سیاست های امریکا جایگزین کردن دولت های ضعیف و بی پایه بجای دولت های قوی است چنان تصور میکردند که با این دولت فعلی میتوانند به آسانی به اهداف خود برسند.
ولی این زمینه اهسته اهسته برجیده شده و دیده میشود که یک تمرکز نسبی جدا از سیاست های خرابکارانه طالبان در کشور ایجاد شده است.
با وجود آنکه امریکا با وارد کردن ۴۹ ملیون دالر پول در ماه ظاهراً طالبان را تقویه می کنند . اما در واقع آنها می خواهند که سیستم بانکی افغانستان را از هم پاشی حفظ کنند تا بدینوسیله سایر پروژه های که توسط چین ، روسیه و ایران با افغانستان ایجاد شود توسط این سیستم بانکی تحت کنترول داشته باشند و نگذارند آن پروژه ها به کار آغاز کنند.
زیرا فعلا کدام سیستم پولی دیگر وجود ندارد.
بریکس و شانگهای تا حال موفق نشده اند کدام سیستم بانکی را بوجود آورند.
امریکا و غرب کوشش زیاد دارند تا این سیستم را جهت منافع شان حفظ کنند و طالبان هم که شدیدا در بحران عدم مشروعیت جهانی قرار دارند این رابطه را برای خود بسیار با اهمیت میدانند.
از آن جایی که افغانستان تا امروز در منطقه حایز اهمیت است ولی در عرصه جهانی نقش چندانی ندارد ولی هر لحظه بعد از جنگ اوکراین امکان اینست که غرب دوباره لنگر خود را در این جهت هموار کند.
بنظر می رسد آغاز جنگ با دپلوماسی شد ، ولی پایان جنگ را میدان جنگ تعیین خواهد کرد. این بدین معنی است که هر کی در میدان جنگ برنده شود، برنده کنفرانس صلح آینده در این زمینه هم خواهد بود.