از نور احمد جانا
شعر و به صورت عموم ادبیات وسیله بیان احساسات اند که اکثر اوقات با تخیل همراه است. انسانها احساسات و عواطف خود را در زبان های مختلف در قالب های ادبی چون شعر، داستان و طنز و مرثیه بیان می نمایند.
در زبان های که از ادبیات نوشتاری برخوردارند اشعار و داستان ها به شکل نوشته از یک نسل به نسل دیگر انتقال می یابند ولی در زبان های شفاهی آفریده های ادبی متاسفانه با مرور زمان از حافظه های مردم می روند و آهسته و آهسته زبان های شفاهی در نبود کتابت بالاخره در زبان های رو به رشد مدغم شده و از خاطره ها فراموش می شوند.
یکی از زبانهای های شفاهی کشورما زبان نورستانی است که به صورت شفاهی و با گویش های متنوع تا عصر حاضر خود را نگه داشته است.
هنوز مردم در مراسم خوشی با برپای موسیقی و رقص و شادی احساساتشان را با زبان شعر و موسیقی بیان می دارند.
خصوصا زنان و دوشیزه گان با خواندن سرودها و دو بیتی ها اظهار عشق و یا هم اعتراض خود را به زبان شعر بیان می نمایند. این سروده ها همه بیانگر احساسات، عواطف، عشق، خوشی و نارضایتی و یا هم اعتراض اند.
ادبیات شفاهی نورستانیان نیاز به تحقیق بیشتر دارند تا در پرتو آنان بتوانیم فرهنگ، بینش به صورت عموم تاریخ این مردم که متاسفانه در نبود زبان نوشتاری در حال فراموشی است بهتر درک کنیم.
به گفته ای لوسین گلدمن، حقایق fact انسانی فی نفسه سخن نمی گویند و تنها هنگامی زبان می گشایند و معنی نهفته خود را بر ملا می کنند به سایق یک فلسفی کلی به چند و چون آنها بپردازیم. سرود های شفاهی نورستانی هم اگر از منظر یک جهان بینی برای شان نگاه کنیم حامل پیام های اند که می توان وقایع اجتماعی، سیاسی و مذهبی در آنها تبین کرد.
چون مردم نورستان قرنها با مالداری و زراعت زندگی می نمودند ما انعکاس این واقعیت را در سرود های شان می بینیم. مثلا در سرود زیر آوای چوپانی است که ماهها از دهکده و معشوقه اش دور است و آرزوی وصال را چنین زمزمه می کند:
سه بڅ کاشره بیستای
ښاعا با پلکنا واله اسه
گول شارو واسه اسه
پیش ته اتره وال اسه
ترجمه:
بوته ها پژمرده شده اند
وقت بازگشت رمه است
موسم خزان است
موسم وصال با گل است.
در سرود بالا کلمه گل اشاره به معشوقه است که در قریه منتظر است و چوپان که تابستان را دور از معشوقه سپری نموده مشتاقانه منتظر بازگشت به قریه و وصال دوباره است.
یا در سرود ذیل زنی از ازدواج اجباری با آدم ثروتمند شکایت دارد و داشتن خانه، زمین و مال را معیار خوشبختی برای یک ازدواج موفق نمی داند و احساسات خود را چنین بیان می دارد:
یا بدی ته ماچ مع
پټال ښیو می لیا
ترجمه:
با مرد دلخواه
در سر صخره هم میتوان زیست
درین دوبیتی زنی عاشق افسرده ای خود را توصیه می کند که به زندگی امیدوار باشد.
به با او آر پته تی کی چورتی باش ارمانه
بگه تی وچ پک څه وه، دینا چوک وشتع اسه
ترجمه:
جانم در چوکی تکیه زده به کدام فکر فرو رفتی
برو بیرون و ببین که جهان چقدر فراخ است
یا هم در مرثیه ای زیر با یک حالت تاریخی روبرو هستیم که بیانگر احساس جمعی مردمانی است که در حال ازدست دادن فرهنگ، باورها و هویت خود هستند. زمان سرودن این مرثیه مصادف است با هجوم امیر عبدالرحمن خان و مسلمان ساختن مردمان قدیم نورستان که برای آنان غیر قابل تحمل بود و در یک تنگنای قرار گرفته بودند که جز ترک همه میراث های فرهنگی و هویت تاریخی چاره ای نداشتند و شاید این نوع مرثیه ها و سرود های زیادی زمزمه شده باشد ولی بنابر تبلیغات گسترده مبلغین اسلامی اکثر سرود های که در اعتراض به تحمیل دین جدید گفته شده بودند و یا سرود ها و اشعار قدیمی که بیانگر رسم و زندگی ماقبل اسلام بودند توسط حاکمین جدید ممنوع و ناروا قرار داده شدند و در سینه ها حبس گردیدند و تعداد انگشت شمار آنان مثل مرثیه زیر هنوز در خاطره ها باقی است:
الحمد کار وری نعا «سونیکا»!
قل هو کووری نعا «سونیکا»!
ترجمه:
الحمد زبان کجایی است «سونیک» خواهر عزیزم!
قل هو، زبان کیست؟ »سونیک» خواهر عزیزم!