جنبش زنان در زمان حاکمیت طالبانی. آسیب ‌شناسی و دورنمای این جنبش

جنبش زنان در زمان حاکمیت طالبانی. آسیب ‌شناسی و دورنمای این جنبش

نوشته از: س وهاب

بعد از تسلط طالبان در افغانستان فضای سیاسی کشور کاملاً دگرگون شد، تعداد کمی  می توانستند حدس بزنند که جامعه شاهد دگرگونی و تغییرات سریع مانند سقوط «جمهوریت» باشد.

شرایط پیش آمده فعالیت های سیاسی و مبارزاتی را نیز به رکود مواجه ساخت. اما درین میان اعتراضات خیابانی  محدود، در شهر ها و قشر روشنفکر زنان جامعه شتاب بیشتری بخود گرفته است.

  اخیرأ اعتراضات دیگر در گوشه و کنار کشور را میتوان بدان افزود.

اعتراضات زنان فرصت های نوینی را دربین قشر از زنان شهری جامعه ایجاد نموده که میتوان آنرا از جهات مختلف مورد بررسی و ارزیابی قرار داد. درین میان به نیروهای چپ و مترقی فرصت مهیا شده تا ازین اعتراضات ارزیابی درست نموده، و بدین صورت  اشتباهات گذشته را باز هم تکرار نکنند.

نیروهای چپ و مترقی نباید ازین اعتراضات توقع یک حرکت  ، خواسته‌های تعریف شده و مدون با درجه ای آگاهی بالا و تشکل را داشته باشند. زیرا همین اعتراضات اخیر که به اشکال گوناگون صورت می‌گیرد میتواند نویدی باشد برای حرکت های بعدی و حضور قدرتمند زنان در تمام عرصه های سیاسی اجتماعی جامعه.

انچه امروز در افغانستان جریان دارد میتواند مقدمه ی باشد برای شکل گیری و ظهور حرکت های سیاسی اجتماعی بزرگتری در آینده. گرچه حرکت های اولی با فراز و نشیب های زیادی همراه است ولی خبر از جرقه های خاموش نشدنی در آینده می‌دهد. به شرط آنکه  در قالب یک تشکل مترقی با برنامه های سیاسی اجتماعی و خواست های اکثریت ستمدیدگان جامعه هماهنگ شود.

اعتراضات زنان در برابر ظلم ستم حجاب اجباری، بی‌عدالتی و بخصوص شعار های مانند نان، کار، آزادی وغیره همه پایه های مترقی دارند ولو که در عقب انها هر کی  قرار داشته باشد،  قابل حمایت است. اما این حمایت نباید اجازه دهد که چنین جنبش ها را به دایره منافع نیروهای ضد مردمی بیاندازد ، بلکه باید کوشید تا چنین جنبش‌ها با جنبش های سراسری مردمی گره بخورد.

هرچند  با توجه به آسیب شناسی چنین جنبش می توان گفت که سواستفاده از این نوع جنبش ها، از طرف رقبای قدرت و ارتجاع بین المللی چنین جنبش ها را از درون خود، ویران می‌کند.

از همین رو است که باید کوشید چنین جنبش های نمادین ، منافع اکثریت زنان در بند و ستمکش را منعکس کرده و با آن گره بخورد. در غیر آن «انجوییزم» بیست ساله وابسته اخیر که منافع اش در خطر قرار گرفته ، می کوشد در پشت شعار های فریبنده این جنبش‌ها را به ابزار خود تبدیل کند.

این اعتراضات باید بررسی شود نقاط قوت و ضعف آن برملا گردد، شاید عده ای هم بنابر دلایل شخصی درین گونه اعتراضات اشتراک کنند و تا اخر نتوانند ادامه بدهند ولی این اعتراضات فضای ترس و حشت حاکم بر جامعه را می شکند.

جنبش زنان افغانستان در مقابل قدرت های مرد سالار که بصورت آشکار در تمام زوایای زندگی روز مره مردم تحمیل میشود قرار می گیرد، میتواند به مثابه حرکت سیاسی تلقی شود.

در کشوری که تصویر و صدای زن ممنوع است  و صدای کفش پای زن، لباس و موی زن ایدیولوژی رژیم حاکم را زیر سوال می برد، هنر، ادبیات، سینما، موسیقی، اخلاقیات و پایه های ارکان قدرت مرد را متزلزل می سازد دفاع از حق برابری زن حرکت عمیقأ سیاسی است یا بهتر بگوئیم سیاسی  می شود.

ستم جنسی و طبقاتی در هم بافته شده است. نابودی یکی بدون دیگری غیر ممکن است. قیودات ،ستم، نابرابری در حق زنان همان زنجیری است که همه ستمدیدگان را به بند می کشاند. نابودی ستم بر زنان با نابودی مالکیت خصوصی گره خورده است. لهذا مبارزه زنان برای کسب آزادی میتواند یک قوه مهم در انقلاب دموکراتیک ویکی از کانون‌های مهم مبارزه برای پیشرفت برای ساختمان جامعه دموکراتیک و در نهایت سوسیالیزم باشد.

مائو تسه تونگ در مبارزه بر علیه بورژوازی در جامعه نو خاسته می گوید؛« انقلاب فرهنگی آتیه توسط زنان و برای زنان بپا خواهد شد

شعار های نان، کار، آزادی و نه به حجاب اجباری امروزه در جاده های کابل شعار های مترقی اند که فقط در یک جامعه دموکراتیک و تحت رهبری حزب طبقه کارگر میتواند جامه عمل بپوشد.

تحقق این شعار ها در گرو بسیج آگاهانه اکثریت زنان و تمام ستمدیدگان به دور یک برنامه مدون تحت رهبری یک تشکل منسجم که اگاهانه مبارزه کند قابل تطبیق است.

جنبش زنان باید در عرصه ای سیاسی فعال باشد ،غیر سیاسی ساختن آن راه را برای خلع سلاح شدن و بی مایه شدن و در نهایت تن دادن به خواسته‌های فوری امتیاز گرفتن های شخصی وغیره کشانده و زمینه را برای استفاده جویان مساعد می‌سازد.

جنبش زنان باید مرز روشن سیاسی را با دشمنان خود ترسیم کند، وظیفه نیروهای چپ است که نگذارد این جنبش به بیراهه کشانده شود.نیروهای ملی چپ باید تلاش کنند تا در چارچوپ یک تشکل به خواسته‌های آنها برسد، در چنین اعتراضات معمولاً گرایشات مختلف نیز وجود میداشته باشد با برنامه های مختلف. نیروهای چپ باید این مرز بندی ایدیولوژیک را در جنبش زنان مطرح کند و سطح آگاهی آنها را بالا ببرد. درین صورت جنبش زنان می تواند به تریبونی قدرت مند برای دفاع از تمام زنان تبدیل شود.

در طول بیست سال گذشته افغانستان شاهد تحولات چشمگیری بود باوجود ناکارایی حکومت های جمهوری که غرق در فساد اداری، اخلاقی بیکاره گی  زورگویی  ، در قسمت زنان شاهد تغییرات فراوانی بودیم بعضی ازین تغییرات زنان را  از محدوده خانه  به بازار کار کشاند   و زنان زیاد شهری در عرصه مختلف از مطبوعات هنر موسیقی تا سیاست و اقتصاد فعال شدند تعدادی بیشتری توانستند در موسسات مختلف انجو ها جامعه مدنی حقوق بشر موسسات خارجی کار کنند و در طرز دید آنها تغییرات پدید آمد، مناسبات میان زنان و مردان تکان شدیدی خورد. عده زیادی از نان آور خانواده خود شده و از وابستگی به مرد خانواده رها شدند بگذریم از اینکه این تحولات تعداد را به کجراه نیز کشاند که ایجاب نوشته جداگانه را می کند.

نقش نیروهای چپ مترقی در جنبش زنان چه میتواند باشد؟

هیچ طبقه ای به اندازه طبقه کارگر در براه افتادن جنبش انقلابی زنان ذینفع نیست. زیرا طبقه کارگر تنها طبقه ای است که رهایی اش در گرو رهایی بشریت از قید و بند هر نوع ستم و استثمار است. جنبش زنان در عرصه مبارزات سیاسی و اجتماعی نیروی طبقه کارگر را ده چندان نموده و لرزه به کاخ استبداد می اندازد، بلکه مردان را نیز از ایده‌های کهن رها میکند و رهگشای پیگیری در مبارزه آگاهانه برای سرنگونی نظام کهنه میشود. جنبش زنان متحد استراتیژیک و مطمئن طبقه کارگر در نابودی ظلم و استبداد و ایجاد جامعه دموکراتیک می باشد، این ائتلاف موقتی تاکتیکی بین دو گروه اجتماعی سیاسی بالای یک سلسله اهداف کوتاه مدت و فوری نیست بلکه یک ضرورت تاریخی و دراز است .

نیروهای چپ و مترقی چه نقشی در سازماندهی جنبش زنان میتواند داشته باشد؟

نقش نیروهای چپ و مترقی یک ضرورت تاریخی و درازمدت است در جهت گیری مثبت و انقلابی آنها می‌تواند کلیدی باشد. به هر اندازه که نیروهای چپ به فعالیت های آگاهی دهنده خویش بیافزاید بیشتر میتواند این جنبش را سمت و سوی انقلابی دهد.

برای بر آورده شدن این هدف و برای اینکه جنبش زنان یک حرکت پایدار باقی بماند، نیازمند آن است که از یک ستون فقرات تشکیلاتی محکم برخوردار شود، زیرا سیاست رزمنده ای انقلابی، تشکیلات رزمنده، انقلابی به افراد ثابت قدم و کادر های اگاه  ضرورت دارد.

این تشکیلات میتواند هسته های آگاه انقلابی و مطمئن را تربیه نموده نیروهای تیت پراکنده و بی برنامه را رهبری نموده سازماندهی کند.

اما اگر بخواهیم چنین تشکیلات را امروزه در کشور بوجود بیاوریم با در نظر داشت شرایط مشخص جامعه در هردو بعد مبارزه ی مخفی و علنی را در نظر داشته باشند.

Bookmark the permalink.

© 2021 ، روشنگران همه حقوق محفوظ است.