درمسیرافول نظام جهان سرمایه داری روز اول ماه می در تاریخ جهان یک روز تاریخی و با افتخار بشمار رفته کارگران سراسرجهان که پیراون ایدئولوژی های مختلف از لحاظ دینی ومذهبی ، قومی و نژادی میباشند از اثر بی عدالتی و ظلم و استثمار که از جانب طبقات سرمایه دار و ستمگران علیه شان روا گردیده دست به مبارزات قهرمانانه و تاریخی زده در نتیجه همین مبارزات و سرانجام از اثرهمین قربانی های کارگران در شهر شیکاگو امریکا ، باعث آن گردید درسال ۱۹۱۹ میلادی ، در جامعه ملل، بر اساس معاهدۀ «ورسای»، تشکلی به نام “سازمان بین المللی کار”، هویت پیدا کند و بعداً نظر به توافقنامه دوجانبه میان سازمان بین المللی کار و سازمان ملل متحد، در سال ۱۹۴۶میلادی در بدنۀ سازمان ملل متحد، ابعاد حقوق بشری کار نیز تضمین شود. البته قبل از آن، در سال ۱۸۸۹میلادی به پیشنهاد نمایندۀ کارگران امریکایی کنگرۀ بین المللی کارگران، در شهر پاریس فرانسه، روز اول مَی به عنوان روز جهانی کارگر برگزیده شد که به تعقیب آن در سراسر جهان همه ساله درین تاریخ از روز کارگر یاد بود به عمل آمده و کارگران پیوسته به مبارزات خود دست زده تا نظام عادلانه وتامین حقوق شانرا برآورده سازند. گرچه کارگران ، کسبه کاران و دهقان وابسته به زمین فیودالان به شکل غیر انسانی زندگی داشتند و از مشکلات ، فقر ، بیکاری و ظلم که بالای آنها صورت میگرفت به تنگ آماده و در صف مبارزات و جنبش های خونین تحت رهبری بورژوا ها قرار گرفتند و بورژوا ها علیه نظام فیودالها دست به شورش زدند و یگانه نیرو مبارز و پشتبان که درکنار بورژوا ری قرار گرفت و تلفات عظیمی نیروی انسانی را متقبل و در پیروزی آنها نقش اساسی و کلیدی داشتند ثمره انقلاب را از آن خود نموده و بورژوا ها میدانستند که بدون آزاد سازی دهقانان از چنگال فیو دالان نمی توانند نیرو کار کارگر را که خلق کننده ارزش های مادی در جهت تقویه پایه ها اقتصادی نظام آنها میباشند وسهم گیری آن ها در پروسه تولیدی بدون آنها دچار مشکل میشود منیحث نیرو متحد ومتضاد در کنار خود داشته و از مزیت های کاری یگانه نیرو که هم ایجاد کننده ارزش و ارزش اضافی است بهره مند شوند. کارگران با تمام تلفات و مشقات که در جریان مبارزات و جنبشهای مختلف دادند با گذشت زمان وتجارب که از آن آموختند منافع شانرا در شرایط جدید در وجود یگانه مکتب مبارز و انقلابی یعنی سوسیالیزم علمی که به نفع آنها و درخدمت آن قرار میگیرد ومنافع طبقاتی آنها را انعکاس میدهد دریافتند و مکتب فکری مذکور یگانه تکیه گاه ونیرو طبقاتی را غرض تطبیق چنین ایدئولوژی ومنافع که در مطابقت با شرایط زندگی کارگرانی که فاقد وسایل تولید و ابزار کار بودن و جهت تامین معیشت و مصارف زندگی خویش صرف از فروش نیرو جسمی و فکری کار تامین احتیاجات زندگی می نمایند چنین نیرو را در سرلوحه کاری خویش قرار داده که این طبقه در جریان انقلاب چیزی ندارد که از دست بدهد به جز زنجیر های اسارت پس روی این خصوصیات تا اخیر انقلابی می مانند اما کشف بزرگ سوسالیزم علمی در رابطه طبقه کارگراین بود که طبقه کارگر با رهایی خود از ستم و استثمار نه تنها خود را آزاد میسازد بلکه با آزادی خود جهان را هم آزاد میگرداند . کارگران در مراحل اولیه بدون داشتن سازمان های کارگری واتحادیه های در گوشه و اکناف کشورهای جهان دست به قیام های مختلف (تعدیل ساعات کاری ،بهبود شرابط کار،تخریب وسایل و ابزار کار،تخریب ساختمان های تولیدی،اعتراضات وقیام های مسلحانه …) زده اما نسبت عدم اتحاد و همکاری های در مقاطع مختلف شرایط تاریخی از جانب طبقه سرمایه دار بشکل ظالمانه و بیرحمانه آن مورد سرکوب قرار گرفته اند. گرچه کارگران درجریان جنبش ها ومبارزات کارگری روزمره شان در یافتند که بدون وحدت میان کارگران در موسسات مختلف در یک کشور و حتی در سطح جهان نمی توان به طور کامل و قاطع در برابر دشمن مشترک شان که عبارت از طبقات سرمایه دار داخلی کشور و سرمایه داران بین المللی میباشد به پیروزی برسند وآموختند منافع مشرک در وجود تمام طبقات کارگر که یگانه خلق کننده ارزش ها و طبقه زحمت کش و مفید جامعه هستند به همین اساس دریافتن توسعه و پیشرفت جامعه بی شک از حرکت بازوان و فکر و اندیشه آنها نشات گرفته است از این جهت باید این طبقه به یک وحدت و همبستگی سرتا سری کارگری با سایر زحمتکشان تحت ستم و استثمار نایل آیند واز چنین حالت و فقر رقتبار که ناشی از شیوه تولید سرمایه داری میباشد غرض برآورده شدن رفاه و آسایش با شرایط دشوار و دستمزد بخور نمیر برای انباشت سود وزراندوزی به نفع سرمایه دار و تراکم سرمایه برای سرمایه داران خود را رهابی بخشند . اکثریت از کارگران و جوانان بیکار برای دریافت کار به کشورهای مختلف نسبت ناگزیری فقرمهاجرت ها قبول دارشدند و کشور های شانرا ترک کرده و از راههای قاچاقی و غیر قانونی به کشورهای که امید به دریافت کار دارند نقل مکان نموده که در برخی موارد قبل از رسیدن به مقصد در بین راه جان باختند، اما با این وجود و دلیل وجود بیکاری ،بحرانهای اقتصادی و فقر، کارگران مجبور هستند تحت هر شرایطی برای به دست آوردن مخارج حداقلی وسایل تامین معیشت خویش بفروش نیرو کار خود و حتی در بعضی موارد از هیچ کاری دریغ نه نمایند با وجود اینکه درقوانین کشورها از بهبود و شرایط کار کارگران ذکرشده مگر هیچگاه از مزایایی که در قانون برای آنان در نظر گرفته شده بهرهمند نگشتند و به حقوق خویش نرسیدند و درچنین شرایطی باید در خدمت سرمایه دار تحت هر شرایطی کار کنند. بنآ کارگر در جریان جنبش های کارگری ، اعتراضات و مبازارت تاریخی شان در یافتند برای از بین بردن چنین بی عدالتی ها یگانه راه که آنها را از حالت بیچارگی و فقر نجات میدهد وحدت و اتحاد طبقاتی ، طبقه کارگر با سایر زحمتکشان میباشد تا به مثابه یک نیرو وسد قوی در برابر ظلم و استثمار طبقه سرمایه دار قرار گیرند و دستآورد آورد های تاریخی را که در جریان مبارزات بدست آوردند مهم شمرده و از حقوق خویش برای رفتار عادلانه ، حفظ کرامت انسانی ، احترام و فرصت های برابر دفاع از حقوق حقه شان نمایند . در افغانستان طبقه کارگر تحت جور وستم طبقاتی طبقه سرمایه دارو نظام ها ی حاکم ضد مردمی قرار داشته و رهائی آن از زیر سیطره حاکمیت و سیاست های اقتصادی طبقه حاکمه درطول یک سده به موانع و مشکلات مواجه بوده واین جریان نیزمانع رشد طبقه کارگر در کشور گردید .گرچه با آغازدهه دیموکراسی نیم بند در افغانستان و یک سلسله آزادی ها که در نتیجه مبارزات دوره های مشروطه خواهی و شهادت ها و قهرمانی های که شخصیت آن دوره در برابر تاریخ دادند احزاب و سازمان های مختلف بعدآ روی صحنه ظاهر شدند تا به نحو ازانحا در آگاهی دهی منافع طبقاتی طبقه گارگر اقدامات لازم بعمل آورند ، اما در جریان جنبش دهه مذکور معلوم گردید که برعلاوه عناصر مترقی ، ملی ، دیموکراتیک آزادیخواه و استقلال طلب و عدالت پسند، یک تعداد عناصر ضد کارگری(احزاب اسلامی ) و عناصر دیگر تحت پوشش سوسیالیزم و مارکسسیزم و دفاع از منافع طبقه کارگر (حزب دیموکراتیک خلق ) دست بدست هم داده وخواستند که این طبقه پیشرو از آگاهی های طبقاتی شان بطور واقعی بهره مند نگردند و در خدمت استثمار و استعمار قرار گیرند و به نام دفاع از طبقه کارگر در عمل ضد طبقه کارگر عمل نمایند که ما در جریان نیمه دوم دهه 1350 شاهد چنین عملکرد ها بودیم ، همچنان نیرو های جنبش چپ دیموکراتیک تحت رهبری سازمان جوانان مترقی(جریان شعله جاوید) در مراحل اولیه آغازمبارزات شان دست به سازماندهی وافشا ساختن برنامه های دشمنان تاریخی مردم افغانستان(سویتیستها ورویزینستها شوروی) و طبقه کارگردست به عمل شدن وبا برپا ساختن میتنگ ها روشنگری ، اعتراضات و تظاهرات اقدام نمودند تا توانستند دریک مرحله معین تعداد از کارگران کشور را نه تنها در مرکز بلکه در سایر ولایات که فابریکات تولیدی تاسیس و شروع به فعالیت نموده بودند ( بخصوص در موسسات دولتی صنعتی وتشبثات خصوصی ) جذب و با رشد نسبی مناسبات سرمایه داری مشغول به کار شده بودند زمینه کار را برای سازمان جوانان مترقی مهیا ساخته که در اندک مدت زمان با مناسبات موجوده سرمایه داری که در موسسات تولیدی حاکم بود ماهیت نظام را به کارگران افشا نموده و درعکس العمل در برابر بی عدالتی های نظام سرمایه داری ومناسبات تولیدی چنین نظام دست به انواع مختلف مبارزات از قبیل اعتراضات سرتاسری ، اعتصابات ،تظاهرات وراهپیمائی ها ( اعتصابات فابریکه جنگلک کابل،اعتصاب فابرکه حجاری و بوتون ، راهپیمائی کارگران شبرغان… ) زدند و به منظورپراکندگی از چنین حالات سعی و تلاش بعمل آمد تا دست به ایجاد اتحادیه های کارگری ، سندیکای های کاری حتی احزاب کارگری بزنند تا در برابر نظام متحد سرمایه علیه کارگران به یک نیرو تبدیل گردند گرچه درین راستا نیرو های جنبش چپ تحت رهبری سازمان جوانان مترقی(جریان شعله جاوید) در مراحل اولیه آغازفعالیت های شان با سازماندهی و برپا ساختن اعتراضات و تظاهرات دست زنند وبا یکتعداد از کارگران کشور درموسسات مختلف تولیدی و کارگری تماس برقرارنمودند و تعداد از آنها را در اتحادیه های کارگری متشکل سازند و میان کارگران به تبلیغ و ترویج اندیشه های علمی مارکسیستی پرداختند اما تجارب و جریان های جنبش های تاریخی طبقه کارگر شاهد آن بوده که جنبش های خود بخودی کارگری و جنبش های روشنفکری مارکسیستی تا یک مدت زمان طورجداگانه و جدا ازهم دست به مبارزات میزنند تا اینکه ایده مترقی از طریق چنین عناصر بداخل جنبش های کارگری انتقال یافته و بدین شیوه در بلند بردن و ارتقا سطح آگاهی طبقاتی در داخل طبقه کار گرنفوذ نمایند وآنرا درین راستا کمک و بسیج و متشکل سازند؛ یاد ما باشد که طبقه کارگر افغانستان که تاریخ درخشان مبارزه دارد اکنون در برابر نظام سرمایه داری قراردارد که با عقب مانده ترین نظام ها واندیشه های فرسوده تاریخ از نوع طالببانیسم در سازش قرار گرفته است درحالیکه ساحه وحشتناک بیکاری وبی حقوقی کامل بر طبقه کارگر افغانستان سنگینی میکند این طبقه روبه رشد است با این ارزیابی وظایف کارگران آگاه و روشنفکرانیکه در موضع طبقاتی طبقه کارگر افغانستان قرار دارند دارای اهمیت بزرگ میباشد . با چنین حالت ووضعیت که در شرایط کنونی ما روز جهانی کار و کارگر را تجلیل می نمایم تاریخ رسالت را به دوش طبقه کارگر و سایر زحمتکشان کشور گذاشته تا نیروهای مترقی انقلابی ، دیموکراتیک و نیرو های ملی بتوانند در هر کجای که هستند هنوز که هنوز است باید دست به دست هم داده به منظور سازماندهی و تشکل طبقه کارگر و سایر زحمتکشان تدابیر و اقدامات لازم را روی دست گرفته و آنچه مربوط به نیرو های مترقی وانقلابی است در پی وحدت و همکاری با سایر نیروهای که خواهان وحدت و یکپارچگی است اختلافات شان را کنار گذاشته و برای ایجاد یک سازمان سرتا سری و حزب پیشرو طبقه کارگر که بر پایه اصولیت انقلابی استوار باشد آنرا پایه گذاری نموده تا یگانه امید که مردمان کشور به آنها دارند به پاخاسته و دست به عمل شوند و از این حالت شکنده کنون کشور را نجات داده تا کلیه طبقات تحت ظلم وستم به آزادی ، استقلال و عدالت اجتماعی برسند. چون سایر نیروها ارتجاعی و وابسته طی چندین دهه حاکمیت شان اعتماد و اعتبار شانرا در برابر تاریخ از دست دادند نا موفق وناکام ا ز آموزن زمان گذشتند و دیگر مردمان کشور باورمند به حاکمیت نمیباشند.